Thursday, July 5, 2012

تکفیر خمینی توسط امام محدث البانی


بشار عواد از امام محمد ناصرالدین البانی درباره ی خمینی سوالاتی می پرسد و شیخ به آن جواب می دهد. بشار عواد پنج سخن از خمینی نقل می کند و حکم شیخ را در مورد این سخنان می پرسد. این سخنان به ترتیب اینگونه هستند:
سخن اول: سخن خمینی در کتاب حکومت اسلامی صفحه ی 52: یکی از ضروریات مذهب ما این است که امامان ما دارای مقامی هستند که فرشته ی مقرب الهی و پیامبر مرسل به آن نمی رسد.
سخن دوم: در مورد مهدی منتظر سخن می گوید و می گوید همه ی انبیا حتی پیامبر صلی الله علیه و سلم برای برپایی ستون های عدالت در تمام دنیا و تمام مراتب انسانی آن و از بین بردن انحرافات موفق نشدند.
سخن سوم: در رادیوی ایران به مناسبت روز زن سخن گفته و در آن گفته است که به مدت 75 روز بعد از وفات پیامبر بر فاطمه وحی می شده است.
سخن چهارم: در کتابش کشف الاسرار دو فصل قرار داده است که یک فصل در کفر ابوبکر صدیق رضی الله عنه است و دیگری در کفر عمر فاروق رضی الله عنه ص 114.
سخن پنجم: اقرار خمینی بر دعای صنمی قریش که یکی از دعاهای شیعه بر علیه ابوبکر و عمر است و آنها این دعا را برای نزدیکی به الله عز و جل می خوانند.


فتوای شیخ






بسم الله الرحمن الرحیم

بر پنج سخنی که از کتب روح الله خمینی نقل کردی و از من خواستی که حکمم را در مورد آن و گوینده ی آن بگویم اطلاع یافتم. می گویم و از الله کمک می خواهم: هر یک از این سخنان پنج گانه به تنهایی کفر واضح و شرک صریح است به دلیل مخالفت آن با قرآن و سنت پاک و اجماع امت و ضروریات دین. بنابراین هر کسی که آن را بگوید و به آن معتقد باشد و اگر چه به بخشی از آن معتقد باشد مشرک و کافر است اگر چه نماز بخواند و روزه بگیرد و گمان کند که مسلمان است. و الله سبحانه و تعالی در کتابش که از هر زیادی و کمی محفوظ است می فرماید: (وَمَن يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِيرًا) (و هر كس پس از آنكه راه هدايت براى او آشكار شد با پيامبر به مخالفت برخيزد و [راهى] غير راه مؤمنان در پيش گيرد وى را بدانچه روى خود را بدان سو كرده واگذاريم و به دوزخش كشانيم و چه بازگشتگاه بدى است).
و به این مناسبت می گویم: تعجب من پایانی ندارد از کسانی که ادعا می کنند که از اهل سنت و جماعت هستند و با پیروان خمینی در دعوت برای برپایی دولت شان و تسلط آن در سرزمین مسلمانان همکاری می کنند، این افراد نسبت به کفر و گمراهی و فساد آنها در زمین یا جاهلند یا خود را به جهالت زده اند. اگر عذر آنها این است که نسبت به عقاید آنها جاهل هستند و گمان می کنند که اختلاف میان ما و آنها اختلاف در فروع است و در اصول نیست، اکنون که آنها کتاب حکومت اسلامی را نشر داده اند و آن را چندین بار تجدید چاپ کرده اند و در عالم اسلامی منتشر کرده اند و در آن کفریاتی هست که برخی از آنها در سوال اول مطرح شده بود که برای آگاهی جاهل و بیداری غافل کافی است اکنون عذرشان چیست؟. با آن که این کتاب، کتابی دعوت کننده به حزب خود و سیاسی است و در امثال این کتب معمولا عقائدی که نزد دعوت شدگان کفر واضح است در آن ذکر نمی شود و با آن که شیعه به تقیه عمل می کنند که به آنها اجازه می دهد که چیزهایی بگویند و یا بنویسند که به آن معتقد نیستند چنانکه الله عز و جل در مورد برخی از گذشتگان آنها گفته است: ( يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ ) (چيزى را كه در دلهايشان نيست بر زبان خويش مىرانند)، حتی من در کتب یکی از معاصرین اینها خواندم که در مورد اعمال حرام در نماز سخن می گوید و گفته است: {دست بستن (در نماز حرام است) مگر آن که برای تقیه ببندد}، یعنی قرار دادن دست راست بر دست چپ در نماز.
با همه ی اینها در کتاب خودشان کلمه ی کفر گفتند که مصداق سخن الله تعالی می باشد: ( وَاللّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ) (خداوند آشكاركننده چيزى است كه پنهان مى ساختيد) ، ( وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ ) ( و آنچه دلهایشان پنهان می دارد بزرگتر است) .
و در انتها همه ی مسلمانان را با کلام رب العالمین تحذیر می کنم:
( يا أيها الذين آمنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم لا يألونكم خبالاً ودوا ماعنتم قد بدت البغضاء في أفواههم وما تخفي صدورهم أكبر قد بينا لكم الآيات إن كنتم تعقلون )
(اى كسانى كه ايمان آورده ايد از غير خودتان [دوست و] همراز مگيريد [آنان] از هيچ نابكارى در حق شما كوتاهى نمى ورزند آرزو دارند كه در رنج بيفتيد دشمنى از لحن و سخنشان آشكار است و آنچه سينه هايشان نهان مىدارد بزرگتر است در حقيقت ما نشانه ها[ى دشمنى آنان] را براى شما بيان كرديم اگر تعقل كنيد) .

وسبحانك اللهم وبحمدك ، أشهد أن لا إله إلا أنت ، أستغفرك وأتوب إليك.

كتبه : محمد ناصر الدين الألباني،أبو عبدالرحمن،

عَمان 26 / 12 / 1407

No comments:

Post a Comment